کلبه شادی
87/10/26 :: 12:37 عصر
خرگوش من چه نازه
خرگوش من چه نازه گوشاش چقدر درازه
موهاش سفید و نرمه مثل بخاری گرمه
دستاشو پیش میآره رو همدیگه میزاره
چون ناخونش درازه به پنجولاش مینازه
میخوره برگ کاهو میدوه مثل آهو
اصلاٌ صدا نداره به هیشکی کار نداره
87/10/26 :: 12:35 عصر
منظومه شمسی
بابا مرا خورشید می نامد
هم نام مامان خودش خورشید
مامان به من ناهید می گوید
هم نام مامان خودش ناهید
من زهره هستم، خواهرم اما
می گفت دیشب : "ماه تابانم"
خورشید و ماه و زهره یا ناهید
آخرکه هستم من نمی دانم
وقتی که دیشب عمه ی پروین
پرسید از این که چیست نام من
بی حوصله گفتم که مجموعا
منظومه شمسی ست نام من
87/10/26 :: 12:34 عصر
تولدت مبارک عزیز مهربونم.عزیز خوبم.تویی که دیگه مثلت رو ندیدم و نخواهم دید.
شب های قشنگ مهر مهتابی شد،
پروانه پس از تولد زیبایت،
تا آخر عمر غرق بیتابی شد.
87/10/26 :: 12:34 عصر
میدونی چرا فقط یک شمع رو کیک تولدت گذاشتم؟
چون تکی...یک دونه ای...چون مثل و مانندت رو ندیدم.
تکی...به اون خدا تکی عزیز قشنگم
87/10/26 :: 12:33 عصر
امروز میخوام برات جشن تولد بگیرم.
امروز میخوام دنیا رو برات چراغونی کنم.همه کهکشون ها رو آذین ببندم.
امروز میخوام دلم رو برات غرق نور و شادی کنم.
امروز قشنگترین روز عمره منه عزیزترین عزیزم.
روزی که خدا یکی از فرشته هاش رو به زمین فرستاد برای دل من.
نازنینم: فرشته آسمونی من امروز چه روزیه که تو دلم غوغاست
روز میلاد تو...روز آغاز تو...روز بودن تو...
دلیل بودن من سالگرد آغاز بودنت مبارک!
خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
RSS
Atom
:: کل بازدیدها ::
8319
:: بازدید امروز ::
6
:: بازدید دیروز ::
19
:: درباره خودم ::
:: لینک به وبلاگ ::
|
:: اشتراک در خبرنامه ::
:: مطالب بایگانی شده ::