سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلبه شادی


87/9/27 ::  10:37 صبح

میخوام برات تو رویاهام جشن تولد بگیرم ...

امروز کلبه شادی عجب حالی داره.عاشق عاشق...شاد شاد...اخه امروز تولد عزیزم هست.

وای اونم چه عزیزی.اینقدر عزیز که فقط خدا میتونه عزتش رو معنا کنه.

امروز روز تولد کسی هست که هر روز با عشقش متولد میشم.هر روز با نگاش جون میگیرم.

امروز تولد تو هست نازنین من.تولد تویی که همه هستی منی.تولد تویی که همه زندگی منی!

امروز تولد تو هست گل همیشه بهارم.تولد تو نازنین بی همتای من.گوهر یک دانه من.

امروز رو چطوری بهت تبریک بگم؟چطوری برات جشن بگیرم که لایق وجود بی نظیرت باشه؟

میخوام امروز همه ارزشهام رو عاشقانه بهت تقدیم کنم.

چیزی با ارزش تر از قلب و احساسم ندارم و یکرنگ تر از دلم و صادق تر از چشمام و محکم تر از

وفام و زلال تر از اشک هام...همه و همه رو عاشقانه بهت تقدیم میکنم و بهت میگم:

نازنینم ؛ هستی من ؛ زندگی من؛ فرشته آسمونی من؛دلیل بودن من:

تولدت مبارک...امیدوارم سالهای سال زنده و سالم و شاد باشی.

غرق در خدا در خوشبختی در سعادت. غرق در عشق و شادی.اونقدر خوشبخت که فرشته های

آسمون به حالت غبطه بخورند. همیشه صورت زیبات مثل خورشید بدرخشه.

همیشه صدای آسمونیت شادی رو فریاد کنه.



  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده : فهیمه طالبی

    87/9/27 ::  9:59 صبح

    همه رنگ ها رنگ خداست

    رنگ آبی با صدای بلند گفت : من رنگ کی هستم ؟

    آسمان گفت رنگ منی ، رنگ پرواز

    آب گفت : رنگ منی ، رنگ آرامش

    خدا گفت : تو رنگ منی

    ناگهان همه دنیا آبی شد.

    آسمان و زمین و هر چه با آنها بود آبی شدند .

    دوباره رنگها توی هم رفتند و

    7 رنگ شد 70 رنگ

    رنگ سبز من رنگ کی هستم ؟

    درخت گفت : رنگ من هستی ، رنگ عشق

    چمن گفت : رنگ من هستی ، رنگ زندگی

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا سبز شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بود سبز شدند .

    رنگ زرد گفت : من رنگ کی هستم ؟

    خورشید گفت : رنگ من هستی ، رنگ آتش

    گل آفتاب گردان گفت : رنگ من هستی ، رنگ دوستی

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا زرد شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بود زرد شدند .

    رنگ سفید پرید جلو پرسید : من رنگ کی هستم ؟

    ابر گفت : رنگ منی ، رنگ پاکی

    ماه گفت : رنگ منی ، رنگ نور

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا سفید شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بودسفید شدند .

    ناگهان صدایی از میان رنگها گفت : من رنگ کی هستم ؟

    شب گفت :رنگ منی ، رنگ استراحت

    شیطان گفت : رنگ منی ، رنگ حسادت

    خدا گفت : تو رنگ من هستی

    ناگهان همه دنیا سیاه شد.

    آسمان و زمین وهر چه با آنها بودسیاه شدند .

    هیچ نوری نبود و هیچ رنگی دیده نمی شد

    خدا ، خورشید را از پشت سیاهی بیرون کشید

    بعد ، آب ها و آسمان را آبی کرد

    برگ درختان و گیاهان را سبز

    شب را سیاه ، فرشته را سفید ، گلها را رنگارنگ

    و گفت : همه رنگها ، رنگ خداست.



  • کلمات کلیدی :
  • نویسنده : فهیمه طالبی

    لیست کل یادداشت های این وبلاگ

    خانه
    پارسی بلاگ
    پست الکترونیک
    شناسنامه
     RSS 
     Atom 

    :: کل بازدیدها :: 
    8220


    :: بازدید امروز :: 
    4


    :: بازدید دیروز :: 
    9


    :: درباره خودم ::


    :: لینک به وبلاگ :: 

    کلبه شادی

    :: اشتراک در خبرنامه ::

     

    :: مطالب بایگانی شده ::

    آذر 1387
    دی 1387